تصمیم گیری از بالا به پایین در مقابل تصمیم گیری از پایین به بالا
مقاله های قبلی به نقش سلسله مراتب در تصمیم گیری پرداختند. در این مقاله بررسی می کنیم که آیا تصمیم گیری از بالا به پایین یا تصمیم گیری از پایین به بالا موثر است. برای در نظر گرفتن این مقایسه، مفید خواهد بود که تصمیم گیری از بالا به پایین را مانند فردی در نظر بگیریم که بالای درختی نشسته است و به آنهایی که در پایین هستند می گوید چگونه از باغ روی زمین مراقبت کنند. از سوی دیگر، تصمیم گیری از پایین به بالا شبیه به تصمیم گیری در پایین است که در مورد بهترین شیوه نگهداری از باغ تصمیم می گیرد و اطمینان می دهد که سایر درختان نیز به همان ارتفاع رشد می کنند. نیازی به یک نابغه نیست که بفهمیم آنهایی که در پایین هستند درک بهتری از واقعیت های زمینی نسبت به کسانی که در بالا هستند دارند. نکته اینجاست که تصمیم گیری از بالا به پایین در این روزها که خودمختاری و تمرکززدایی امری عادی است، بیهوده شده است.
با این اوصاف، درک این نکته مهم است که همه تصمیمات نمی توانند توسط افرادی که در سطوح متوسط یا پایین سلسله مراتب شرکت هستند اتخاذ شوند. در واقع، این گونه است که اکثر تصمیم گیری های مربوط به سیاست های سازمانی، استراتژی عاقلانه شرکت و جذب مشتری و مدیریت ارتباط با مشتری باید از بالا انجام شود، زیرا دید از بالا بدون مانع است و همچنین مدیریت ارشد دارای تجربه و تجربه است. آینده نگری برای اتخاذ چنین تصمیماتی .
نکته ای که باید به آن توجه شود این است که تصمیم گیری از پایین به بالا در مورد عملکرد روزانه تیم ها و بخش ها به خوبی کار می کند. در موارد اکتساب های استراتژیک و سیاست گذاری گسترده شرکت که بهتر است به مدیریت ارشد واگذار شود، به خوبی کار نمی کند.
البته این که بهتر است به نوع سازمان نیز بستگی دارد زیرا شرکتهایی که در بخش خدمات هستند در مقایسه با شرکتهای بخش تولید به روشهای دموکراتیکتر عمل میکنند. این به دلیل ماهیت کار است که در این دو مورد متفاوت است. از آنجایی که تولید همه چیز در مورد روال ها و ماشین آلات تنظیم شده است، دستورالعمل ها باید از بالا ارسال شوند زیرا تصمیم گیری و همچنین پیاده سازی به روش های خطی عمل می کند. با این حال، بخش خدمات به دلیل پیچیدگی و غیرخطی بودن هدایت میشود و از این رو، تصمیمگیری باید بر اساس نیازهای موقعیت انجام شود و بازیگران درگیر در فرآیند تصمیمگیری باید به گونهای عمل کنند که منافع خود را از تصمیم به حداکثر برسانند. .
در نهایت، این شرط نهایی برای هر فرآیند تصمیم گیری است، یعنی اینکه تصمیم چقدر سود برای شرکت به همراه دارد در مقابل هزینه های متحمل شده در چنین تصمیم گیری. اگر منافع بسیار بیشتر از هزینه ها باشد، آنگاه تصمیمات را می توان از بالا به پایین یا از پایین به بالا با نتایجی که برای کل سازمان مطلوب است انجام داد. موارد زیادی از تصمیمات اتخاذ شده در بالا وجود دارد که به دلیل ارتباطات نامنسجم و انتقال ناسازگار به واقعیت تبدیل و به درستی اجرا نشده است. از سوی دیگر، تصمیمات زیادی از سوی سطوح میانی و پایینتر گرفته شده است که فاقد تجربه و آیندهنگری هستند، بدون در نظر گرفتن عمق استراتژیک که منجر به تفکر کوتاهمدت شده است.
در خاتمه، تصمیم گیری از بالا به پایین یا پایین به بالا با توجه به نیاز موقعیت موثر است و با عوامل متعددی تعیین می شود که در مقالات بعدی یک به یک آنها را بررسی می کنیم.
بدون نظر