دوگانگی اتوماسیون و حواس پرتی بر نیروی کار
ما در عصر حواس پرتی و عصر اتوماسیون زندگی می کنیم. در حالی که حواسپرتیهای کافی در قالب تلفنهای هوشمند، رسانههای اجتماعی، و سایر دستگاهها و ابزارهای مجهز به فناوری پیشرفته وجود دارد، ما همچنین شاهد اتوماسیون سریع کل صنایع و بخشهای عمودی هستیم که در آن کارمندان دیگر نیازی به انجام «Grunt Work» ندارند. ماشین هایم را انجام دادم
در قلب ساختار سازمانی کنونی یک پارادوکس وجود دارد که از یک سو، کارهای معمولی کمتری وجود دارد که باید به لطف ماشینها انجام شود، از سوی دیگر، کارکنانی که اکنون آزاد شدهاند تا کارهای ارزش افزوده بالاتر و کارهای بیشتری انجام دهند. کار شناختی و فکری قادر به انجام این کار نیستند، زیرا در محل کار خود را پرت کرده یا درگیر هستند.
در واقع، در حالی که اتوماسیون موفق به افزایش نرخ رشد شرکتها و همه سازمانها شده است، ابعاد دیگری از کاهش بهرهوری کارگران وجود دارد.
به عبارت دیگر، این به این معنی است که کارگران و حرفهایها در جایی که دیگر نیازی به انجام کار کم ارزشافزودهای که چندی پیش برای نان و کره آنها بود، ضربهای دوگانه زده است و از سوی دیگر، آنقدر حواسشان پرت میشود که تا آنجا که به کار با ارزش افزوده بالا مربوط می شود، نمی توانند با پتانسیل خود عمل کنند.
پارادوکس سودآوری سازمانی و کاهش بهره وری
به همین دلیل است که سازمان ها و مدیران اجرایی آنها در ارتباط با مدیران خط و مدیران منابع انسانی باید به طور جدی در مورد حفظ بهره وری کارکنان فکر کنند و اطمینان حاصل کنند که کارکنان همچنان درگیر هستند.
همانطور که تئوری رفتاری و سازمانی بیان می کند، مشارکت کارکنان زمانی اتفاق می افتد که آنها در کار خود رضایت و موفقیت را بیابند که به نوبه خود منجر به چرخه مثبت بهره وری بالاتر می شود که منجر به مشارکت بیشتر می شود.
با این حال، به جای این حلقه خود-تقویتکننده که منجر به محیطهای کاری سالمتر و مولد میشود، در عوض، ما یک پارادوکس بهرهوری داریم که در صنایع و بخشهایی گزارش میشود که در آن سازمانها در نرخ رشد بهرهوری عقبتر هستند.
در حالی که برخی کارشناسان معتقدند این به این دلیل است که ما هنوز ابزاری برای اندازهگیری دستاوردهای بهرهوری از اتوماسیون ایجاد نکردهایم، تحقیقات فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد کارکنان غیرمتعهد در عصر دیجیتال نیز در کاهش بهرهوری مقصر هستند.
این بیشتر دلیلی است که سازمان ها باید مشارکت کارکنان را برای رفاه خود و کارکنان خود جدی بگیرند.
کاری که کارفرمایان می توانند برای کمک به کارمندان حواس پرت و جدا شده انجام دهند
برخی از اقدامات ممکن می تواند محدود کردن زمان صرف شده برای تلفن های هوشمند و رسانه های اجتماعی در محل کار و همچنین اطمینان از تشویق مردم به افراد با Face Time باشد.
در حالی که برخی از سازمانها همه اشکال رسانههای اجتماعی را در محل کار ممنوع کردهاند، ممنوعیت کامل نیز امکانپذیر نیست زیرا دستگاهها و ابزارهای شخصی گاهی اوقات از کنترل سازمانی خارج میشوند.
علاوه بر این، ممنوعیت کامل استفاده از رسانههای اجتماعی میتواند نتیجه معکوس داشته باشد زیرا ممکن است کارکنان در نتیجه چنین اقدامات خشن روحیه و بی انگیزه شوند.
علاوه بر این، نظریه سازمانی همیشه بر اهمیت خود تنظیمی در مقابل کنترل اجباری تا آنجا که به منابع انسانی و سیاستهای آن در قبال رفتار کارکنان در محل کار مربوط میشود، تأکید میکند.
جدای از این، بعد دیگری از سیاست های BYOD یا Bring Your Own Device نیز وجود دارد که کارکنان را تشویق می کند از دستگاه های شخصی خود برای اهداف سازمانی استفاده کنند و بالعکس.
بنابراین، با در نظر گرفتن این جنبهها، میتوان یک مسیر میانی وجود داشت که در آن ترکیبی از مقررات رسمی و غیررسمی برای مهار حواسپرتی بیش از حد در محل کار وجود دارد. در واقع، در زمانهایی که دامنه توجه هزارهها روز به روز کاهش مییابد، نیاز فوری برای جلوگیری و جلوگیری از کاهش نگرانکننده بهرهوری کارکنان وجود دارد.
هزاره ها، گستره توجه و نسل های آینده
همانطور که قبلا ذکر شد، در حالی که ماشینها کار انسانها را به دست میگیرند، انسانها مشغول پرت کردن حواس خود هستند و این میتواند عواقب جدی در آینده داشته باشد. این به نفع اعضای فعلی و آینده نیروی کار است که به خود و کارفرمایان خود کمک کنند تا رفاه جمعی خود را تضمین کنند.
در واقع، اگر روند فعلی ادامه یابد، نسل کنونی کارگران و متخصصان هزاره و اعضای آینده Gen Z بیشترین ضرر را از این مشکل خواهند داشت.
در حال حاضر، خشم کسانی که شغل و زندگیشان به دلیل فناوری و اتوماسیون آواره و مختل شده است، منجر به رأی دادن آنها به پوپولیستها و فاشیستهایی مانند دونالد ترامپ شده است.
همانطور که بررسیها نشان میدهد، اکثر کسانی که به ترامپ رای دادهاند کسانی بودند که زندگیشان بیشتر تحت تأثیر اتوماسیون و فناوری بود تا جهانیسازی و برونسپاری.
بنابراین، این می تواند منجر به یک حلقه عذاب منفی شود که در آن عدم مشارکت بیشتر منجر به از دست دادن شغل بیشتر می شود و این به نوبه خود، آنها را در برابر از دست دادن خود در حواس پرتی آسیب پذیرتر می کند و در نتیجه منجر به تشدید مشکل می شود.
به همین دلیل است که زمان آن فرا رسیده است که همه ذینفعان در طیف اقتصادی و سیاسی به مشکل متخصصان غیرفعال و کاهش بهره وری آنها بپردازند.
نیروی کار بیشترین ضرر را دارد
در نهایت، باید به خاطر داشت که شرکتها و سازمانها از نظر سودآوری بازنده این بازی نیستند. هنگامی که کارگران نتوانند وظایف خود را آنطور که مدیریت می خواهند انجام دهند، می توانند به سادگی با ماشین آلات جایگزین شوند.
از سوی دیگر، در حالی که این امر باعث ایجاد مشکلات اجتماعی می شود، انگیزه برای حل چنین مشکلاتی کاهش می یابد، زیرا اکثر سرمایه داران فقط به فکر منافع خود هستند.
بنابراین، این متخصصان و کارگران به همراه سایر ذینفعان اجتماعی هستند که مسئولانه عمل کنند و از یک مسابقه مستقیم به سمت پایین که وضعیت نیروی کار را بدتر می کند، جلوگیری کنند.
برای جمعبندی، در حالی که ممکن است از همه حواسپرتیها یک «بالا و ضربه» دریافت کنید، اما در پایان روز، مهم این است که چقدر در محل کار خود مشغول بودهاند.
بدون نظر