یکی از مسائل مهمی که مدیریت ارشد در بسیاری از سازمان ها با آن مواجه است، بحث در مورد اصلاح رهبران از درون و سپس انتصاب آنها در پست های برتر در مقابل جذب رهبران از خارج و سپس تبدیل آنها به مدیر عامل است. این بحث به کشور خاصی محدود نمی شود و انرژی رهبران شرکت ها در سراسر جهان را به خود مشغول می کند. این به این دلیل است که بسیاری از سازمانها ترجیح میدهند افرادی را در رأس کار خود داشته باشند که در ردههای بالاتر قرار گرفتهاند، نه اینکه افراد خارجی به جایگاه بالایی برسند. موضوع بحث برانگیز است زیرا انتصاب افراد خارجی در جایگاه برتر باعث برانگیختن ضدیت کسانی می شود که نادیده گرفته شده اند و از این رو می تواند منجر به تنش های غیر ضروری و عدم همکاری شود.
راه خروج برای بسیاری از هیئت مدیره شرکت ها انجام یک فرآیند جستجو است که در آن آنها هم استعدادهای بومی و هم افراد خارجی را در نظر می گیرند و صرفاً بر اساس شایستگی و هیچ چیز دیگری تصمیم می گیرند.
با این حال، از آن زمان گفتن این کار آسان تر از انجام آن است انتصاب استعدادهای بومی مزایای خود را دارد. اول، این رهبران پیچیدگیهای سازمانی را مانند پشت دست خود میدانند و از این رو میتوان انتظار داشت که با توجه به دانش آنها از بوروکراسی و ارتباطات، آشنایی و احساس هدف را برای مدیریت سازمان به ارمغان بیاورند. نکته اینجاست که از آنجایی که استعدادهای بومی از قبل طناب نردبان های سازمانی را می شناسند، می توانند این مزیت را به نتایج عملی تبدیل کنند. علاوه بر این، آنها به مراکز قدرت در درون سازمان ها نیز وفاداری دارند و از این رو، این امر به آنها برتری نسبت به بیگانگان می دهد، زیرا آنها می توانند از آب های خائنانه سیاست سازمانی عبور کنند. با این حال، این می تواند به یک نقطه ضعف نیز تبدیل شود، زیرا آنها به مراکز قدرت خاصی وابسته هستند و در نتیجه نسبت به آنها تعصب دارند و این منجر به تشدید اختلافات موجود می شود.
از سوی دیگر، ورود افراد خارجی زمانی معنا پیدا می کند که سازمان در بحران است و نیاز به دیدگاه تازه دارد دارد. مدیرعامل برگرفته از دنیای شرکتهای بزرگتر میتواند بدون هیچ گونه توشهای باقیمانده از نو شروع کند و میتواند اطمینان حاصل کند که مجموعه جدیدی از لنزها را ارائه میکند که با آن سازمان میتواند چشم انداز خود را تعیین کند. این موردی است که وقتی شرکتها به دلیل رقابتهای درون سازمانی دست و پا میزنند، بهترین کار را دارد و از این رو آوردن افراد خارجی ایده خوبی برای جوانسازی سازمان خواهد بود. با این حال، گفتن این کار آسانتر از انجام آن است، زیرا این امکان وجود دارد که همه جناحها بر سر مدیرعامل جدید گروه شوند و شانس او را برای بازسازی سازمان از بین ببرند.
بهترین راه ممکن این خواهد بود که رهبران قبل از بازنشستگی افراد در رأس اصلاح شوند و از این رو، اطمینان حاصل شود که این رهبران به جای رهبر بازنشسته قدم می گذارند. با این حال، همانطور که مورد انتقال رهبری Infosys (ما در مقاله بعدی به تفصیل در مورد آن صحبت خواهیم کرد) ثابت می کند، اصلاح رهبران از درون نیز می تواند جرقه جنگ اتاق هیئت مدیره را برانگیزد. در نهایت، راه حل این مسئله پیچیده باید با توسل به آمیزه ای از استحکام و زیرکی پیدا شود و هیچ پاسخ آسانی برای این سوال وجود ندارد که آیا رهبران داخلی بهترین انتخاب را انجام می دهند یا افراد خارجی جایگزین ارجح هستند.
بدون نظر