شماره
چه سرمایهگذار، دانشجو یا هر کسی باشید که به گزارشهای شرکت و دنیای شرکتها توجه میکند، به احتمال زیاد آنچه را که اکنون به عنوان «عدد» شناخته میشود، تماشا خواهید کرد. این اصطلاح به درآمدهای سه ماهه ای اشاره می کند که توسط همه شرکت ها منتشر می شود و مبنای حرکت قیمت سهام، سود سهام، و مجموعه ای از معیارهای مرتبط را تشکیل می دهد. شرکت ها با این تعداد زندگی می کنند و می میرند و به خاطر این تعداد ثروت در وال استریت و خیابان دلال ساخته و گم می شود. با این حال، تمرکز وسواس گونه بر درآمدهای فصلی به عنوان تمام و کمال وجود شرکت ها، مدیران عامل را فاسد کرده و آنها را کوتاه مدت می کند.. به عبارت دیگر، مدیران عامل دیگر بر اساس چشمانداز بلندمدت و استراتژیهای عمیقشان صرفاً بر اساس میزان عملکردشان از سهماهه به فصل دیگر قضاوت نمیشوند. علاوه بر این، با توجه به اینکه قیمت سهام همه چیز را از ارزش گذاری گرفته تا اهداف IPO تعیین می کند، تمرکز بیش از حد بر درآمدهای فصلی، اصول حاکمیت شرکتی را از بین می برد.
انرون، ورلدکام و اپل: مطالعه ای در تضاد
تفاوت بین سه شرکت ذکر شده در بالا در این است که در حالی که دو شرکت اول بیش از حد بر روی چگونگی غلبه بر انتظارات بازار تمرکز کردند و از سه ماهه به سه ماهه دیگر زندگی کردند، اپل برای داشتن یک خط محصول عمیق و گسترده، زمان و تلاش خود را صرف کرد. در حال حاضر پاداش های خوبی برای شرکت پرداخت می کند. نکته اینجاست که در حالی که انرون و ورلدکام به روشهای حسابداری مشکوک متوسل شدند که در نهایت منجر به سقوط آنها شد، اپل روی ساختن سازمان خود و طراحی محصولات عالی تمرکز کرد که تحقق آن زمان میبرد اما اکنون شرکت را به سمت ارتفاعات بزرگتری سوق میدهد. به همین ترتیب، انبوهی از شرکتها وجود دارند که مدیران عامل آنها به دلیل درآمدهای ضعیف سالانه یا فصلی اخراج شدهاند یا به دلیل این جنبه تغییراتی در ساختار مدیریتی ایجاد شده است.
تغییر یخبندان است
رهبران کسب و کار باید درک کنند که تغییر سازمانی و توسعه رهبری به زمان نیاز دارد و از این رو، آنها باید به این نکته توجه کنند که کارمندان را تنها بر اساس یک یا دو یا سه چهارم قضاوت نکنند. این بدان معنا نیست که می توان زیر ردای برنامه ریزی بلندمدت آسان گرفت، بلکه نکته اینجاست که ثمره کار به زمان نیاز دارد تا ظاهر شود و رسیده شود و بنابراین، مدیران عامل و همچنین شخصیت های مدیریت ارشد باید ارائه شوند. زمان برای تحقق استراتژی های آنها است. شرکتها با تمرکز زیاد روی کوتاهمدت و وسواس اجباری به نتایج آنی و راهحلهای سریع، ارزش افزودن و ایجاد ارزش در بلندمدت را از دست دادهاند. در واقع، وضعیت به حدی بدتر شده است که بسیاری از شرکتها ارتباط خود را با واقعیت از دست دادهاند و مانند افراد معتاد در جستجوی موفقیتهای بعدی رفتار میکنند.
افکار بسته
از بحث بالا واضح است که در حالی که نتایج کوتاه مدت مهم هستند، رهبران کسب و کار باید فرصت بیشتری داشته باشند و فضای بیشتری برای نتایج استراتژی های خود داشته باشند. تمرکز بیش از حد بر کوتاه مدت منجر به اعمال غیراخلاقی و فساد ساختارهای حاکمیت شرکتی می شود. در نهایت، نه شرکت ها و نه سرمایه گذاران از این نگرش سود نمی برند.
بدون نظر