شکست رهبری در مدیریت؟

جهان تقریباً در هر حوزه ای از فعالیت های انسانی با تحولات و هرج و مرج بی سابقه ای مواجه است. جایی که بحران اقتصادی، تغییرات آب و هوایی، کاهش منابع، شکست سیستم های سیاسی، یا فروپاشی نظم اجتماعی است، تنها تاریکی و نابودی همه ما را فرا گرفته است. از این رو، سؤال گسترده‌تر این است که آیا ما در رهبری شکست خورده‌ایم به این معنا که هیچ رهبر در تجارت یا جامعه وجود ندارد که بتواند راه را نشان دهد و ما را از جلو هدایت کند؟

سؤال محدودتر این است که چرا مدیریت فکر می‌کرد که مسبب بسیاری از دستاوردها و پیشرفت‌ها در رفاه مادی در طول یک قرن گذشته است و ما را تا این حد ناکام کرده است. این سؤالات است که این مقاله و مقالات بعدی به بررسی آنها می پردازد تا روشن کند که چگونه نسل جدیدی از رهبران در تجارت و جامعه ظهور می کنند و رهبری نمونه ای را برای ما ارائه می دهند که برای چندین دهه شناخته شده بود.

برخی از روندها و اینکه چگونه آینده را شکل می دهند

اول، نسل هزاره یا متولدین دوره 1980-1995 در زمانی به بلوغ رسیده اند که جهان در بحران است. همانطور که در بالا ذکر شد، مشکلات زیاد است اما گزینه ها محدود هستند. با دگرگونی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نسل کنونی می تواند دوباره دنیای تجارت را جوان کند و مسیر جدیدی را برای بشریت ترسیم کند. از آنجایی که این نسل در زمانی که اینترنت حضور خود را محسوس می‌کرد و اکنون موج موبایل را تجربه می‌کند به سن بلوغ رسید، به جرات می‌توان گفت که نسل نوظهور دانش و تجربه لازم را در فناوری‌های آینده برای ایجاد تغییر در دنیای آینده خواهند داشت. دنیای تجارت روند دیگر این است که اگرچه افراد طولانی‌تر زندگی و کار می‌کنند، اما دیگر به یک سازمان وفادار نیستند و در عوض، فقط به هویت حرفه‌ای خود وفادار هستند. برای مثال،

نیاز به ابداع مجدد رهبری و مدیریت

این روندها که در بالا مورد بحث قرار گرفت منجر به تغییر اساسی در منطق اقتصادی شرکت شده است. اگر مدیریت قبلی در مورد سرمایه به عنوان منبع کمیاب بود و ضرورت استراتژیک شرکت تبدیل ورودی ها به خروجی به شیوه ای کارآمد بود، اکنون دانش منبع کمیاب است و شرکت ها نه تنها به دلیل کارایی فرآیندهای خود بلکه به موفقیت می رسند. به دلیل خلاقیت و نوآوری از این رو، این جنبه ها منجر به تغییر اساسی در نحوه درک مدیریت و رهبری شده است و بنابراین، یک مورد قانع کننده برای ابداع مجدد مدیریت وجود دارد.

افکار بسته

در نهایت، جنبه‌های مثبت (اختراع مجدد رهبری) و جنبه‌های منفی (وضعیت غم انگیز، همانطور که اکنون وجود دارد) را مورد بحث قرار دادیم. برای همه رهبران آینده، در اینجا پیامی وجود دارد: اینکه کدام جنبه را به عنوان مبنای جهان بینی خود انتخاب می کنید، به نگرش و رویکرد شما به زندگی بستگی دارد. اگر فکر می‌کنید که آینده غم‌انگیز است، پس هیچ مقداری از متقاعد کردن شما را وادار نمی‌کند نظرتان را تغییر دهید. از سوی دیگر، اگر فکر می کنید که آینده نویدبخش است، می توانید به طور جدی به این فکر کنید که چگونه می توانید زمینه کسب و کار و مدیریت را احیا کنید. انتخاب باشماست.

بدون نظر

پاسخ دهید