مقدمه ای بر تنوع سازمانی
ما اغلب اصطلاح “تنوع” را در استفاده روزمره خود می شنویم. معمولاً وقتی به این اصطلاح برخورد می کنیم، در زمینه داشتن ترکیبی از جنسیت، نژاد، قومیت، گرایش جنسی و غیره در محیطی است که هیچ تبعیضی بر اساس این ویژگی ها وجود ندارد.
در یک بافت سازمانی، تنوع به برابری فرصت ها و اشتغال بدون هیچ گونه سوگیری به دلیل این ویژگی ها اشاره دارد . در واقع، در سناریوی کنونی مد شده است که ترکیبی متنوع از کارمندان برگرفته از همه طبقات و گرایش ها داشته باشیم تا بتوان هاله درستی و انسان دوستانه را به فعلیت رساند. با این حال، این بدان معنا نیست که تنوع سازمانی موفقیت آمیز بوده یا تبدیل به یک هنجار در سازمان ها شده است. در عوض، موانع بسیاری بر سر راه تنوع حتی پس از تلاشهای شدید فعالان و کارشناسان وجود دارد و این موانع به ذهنیتهای اجتماعی و ناراحتیهای روانشناختی شخصی مربوط میشود که افراد با پیشینههای مختلف در کنار هم کار میکنند.
در ایالات متحده، دولت تنوع سازمانی را به عنوان یک موضوع قانونی و حتی تا حدی که تضمین می کند که شرکت ها نه تنها از متن قانون پیروی می کنند، بلکه روح قانون را نیز تشویق می کند و الزام می کند . این در قانون کارفرمای فرصتهای برابر منعکس شده است، که بیان میکند که سازمانها نمیتوانند علیه متقاضیان شغلی بالقوه از نظر نژاد، جنسیت، قومیت، ملیت و گرایش جنسی تبعیض قائل شوند. همانطور که در مقالههای بعدی بحث خواهیم کرد، هر یک از این ویژگیها افراد را از یکدیگر متمایز میکند و از این رو نیاز به تغییر ذهنیت وجود دارد، جدای از ایجاد قوانینی که پذیرش تنوع را بسیار آسانتر میکند.
در سایر نقاط جهان، تنوع در جامعه اعمال نمی شود و چه رسد به سازمان هایی که تلاش ضعیفی برای اجرای قوانین انجام می دهند. دلیل این امر، نگرشهای فرهنگی غالب علیه بخشهای خاصی از جامعه است، که شرکتها را برای پذیرش تنوع غیرممکن میسازد، زیرا آنها در معرض خشم گروههای فرهنگی و اجتماعی مسلط هستند. نکته اینجاست که وقتی کل جامعه علیه همجنسگرایان یا لزبینها تبعیض قائل میشود، حتی برای بهترین معنای رهبران شرکتها واقعاً سخت است که این روند را کنار بزنند. از این رو، باید به خاطر داشت که تنوع سازمانی نه تنها در مورد سیاست های یک سازمان خاص است، بلکه منعکس کننده اجماع گسترده تر اجتماعی در مورد این موضوع است.
البته، این بدان معنا نیست که از آنجایی که جامعه علیه اقلیت های قومی تبعیض قائل می شود، شرکت ها نیز می توانند این کار را انجام دهند. از سوی دیگر، مسئولیت بیشتری بر عهده شرکتها وجود دارد که از قلب خود پیروی کنند و به وجدان خود توجه کنند و اطمینان حاصل کنند که سازمانهایشان منعکس کننده تنوع هستند. نکته اینجاست که یک رابطه همزیستی بین سازمانها و محیط آنها وجود دارد و از این رو هر دو باید در کنار هم برای حل تعارضات و تعصبات فرهنگی کار کنند. هنگامی که هر یک به هر دلیلی تمایلی به آن ندارند، رهبران باید وارد عمل شوند و اطمینان حاصل کنند که تنوع به خاطر بشریت تشویق می شود. این راهی است که چندین رهبر تجاری مانند NR Narayana Murthy از Infosys و استیو جابز افسانهای فقید اپل نشان دادهاند که شهرت شخصی خود را برای ترویج تنوع به خطر میاندازند.
بدون نظر