رهبری توسط اپتیک و مدیریت ادراک و رهبرانی که در آن برتری دارند چیست؟
در زمانهایی که رسانهها تا آنجا که به تعیین دستور کار برای رهبران و تقریباً همه مربوط میشوند، بسیار غالب و سنگین هستند، برای رهبران بسیار وسوسهانگیز و در واقع غیرقابل مقاومت است که از وسوسه مدیریت سرفصلهای روزانه چشمپوشی کنند.
در واقع، هنگامی که به رهبران برجسته در همه جنبههای زندگی نگاه میکنیم، همه آنها به استثناء، در استفاده از رسانه (و به نوبه خود مورد استفاده توسط آن) برای شکل دادن به روایت و تأثیرگذاری بر گفتمان عمومی مهارت دارند.
خواه رئیس جمهور ترامپ باشد یا نخست وزیر نارندرا مودی یا هر رهبر مشهور در دنیای تجارت، ورزش، سرگرمی و جامعه، تقریباً همه درگیر چیزی هستند که به عنوان رهبری توسط مدیریت اپتیک و رهبری توسط مدیریت ادراک شناخته می شود. اولویت اول این است که اطمینان حاصل شود که آنها به دلیل شعارها و سخنرانی های خود به خوبی درک می شوند نه برای کارهای زمینی که انجام می دهند.
علاوه بر این، از آنجایی که رسانههای اجتماعی زمینه مناسبی برای توانمندسازی چنین رهبری فراهم میکنند، جای تعجب نیست که رهبرانی مانند ترامپ تقریباً هر ساعت توییت میکنند و از طریق آن سیاستهای ریاست جمهوری را انجام میدهند.
چیزی که ما اکنون شاهد آن هستیم یک تغییر پارادایم در نحوه ارتباط رهبران است
در حالی که این که آیا چنین رفتاری به نفع ملتها است یا خیر، قابل انکار است که تکامل جامعه همیشه از طریق تغییر پارادایم اتفاق میافتد که در آن عصر دیجیتال کنونی شکلهای جدیدتری از ارتباطات و سبکهای رهبری را میطلبد.
برای توضیح، زمانی که عصر تلویزیون شروع شد، بسیاری از مردم از اینکه رهبرانشان از آن برای ارتباط با پیروان خود و حتی کل کشور استفاده می کردند، ناراحت بودند.
از پدربزرگ و مادربزرگ یا بزرگترهای خود بپرسید تا به شما بگویند که ورود تلویزیون چگونه با بدبینی و تمسخر مواجه شد و به زمان حال نگاه کنید، زمانی که استفاده از این رسانه برای رهبران امری طبیعی و در واقع ضروری است.
به طور مشابه، آنچه ما اکنون شاهد آن هستیم تغییر دیگری در نحوه ارتباط رهبران و اعمال رهبری است و آن استفاده از رسانه های اجتماعی برای دور زدن رسانه های سنتی ارتباط است.
بنابراین، استفاده از رسانه دیجیتال برای مدیریت اپتیک و ادراکات و شکل دادن به روایت مزایایی دارد.
در واقع، حتی رهبران کسب و کار معمولی اکنون به طور فعال مدیریت اپتیک را دنبال می کنند که در آن از رسانه ها برای مدیریت سرفصل ها استفاده می کنند و با میلیون ها دنبال کننده در فیس بوک و توییتر درگیر شوخی مستقیم می شوند.
این روزها به سختی می توان کسی را پیدا کرد که در فیس بوک یا توییتر نباشد.
جایی که مدیریت اپتیک به بهترین وجه کار می کند و به دنبال کنندگان و رای دهندگان انرژی می دهد
با این اوصاف، باید نسبت به مدیریت بیش از حد اپتیک نیز احتیاط کرد، زیرا بیش از حد آن منجر به وضعیتی می شود که معمولاً نتایج ملموس نادیده گرفته می شود و تنها کاری که رهبران انجام می دهند این است که توئیت کنند و تجمعات بزرگی را با هزاران نفر از حامیان خود برگزار کنند.
در واقع، همانطور که از حضور مشترک پرزیدنت ترامپ و نخست وزیر مودی در تظاهرات هودی مودی در هیوستون می توان دید، اپتیک آنقدر عالی و به خوبی مدیریت شده بود که حتی سرسخت ترین مخالفان نیز به سختی می توانستند این واقعیت را مورد مناقشه قرار دهند. فرصتی عالی برای به دست آوردن قلب و ذهن میلیاردها نفر در سراسر جهان که برای تماشای این رویداد آماده شده اند.
علاوه بر این، رهبری تا حد زیادی به کاریزمای رهبران بستگی دارد و از این رو، هیچ ایرادی در رهبرانی مانند مودی وجود ندارد که پایگاه خود را به همان شیوه ای که ترامپ انجام می دهد، تقویت کنند.
علاوه بر این، همانطور که تئوری های رهبری بیان می کنند، یک رهبر باید بتواند دیدگاه خود را به پیروان خود منتقل کند و از این رو، اپتیک روش خوبی برای اطمینان از اینکه توده ها به زبانی (به معنای واقعی کلمه و همچنین به صورت استعاری) درک می کنند، است. راحت در
جایی که مدیریت اپتیک کار نمی کند
از سوی دیگر، اپتیک بیش از حد نیز می تواند مشکل ساز باشد، زیرا دیر یا زود، مردم شروع به ایجاد توقعات بیش از حد از رهبران خود می کنند و از این رو، این فرقه های شخصیتی به این معنی است که زمانی که واقعیت های عملکرد ضعیف غرق شد، می تواند منجر به موقعیت های نامرتب شود.
به عنوان مثال، رویداد هودی مودی، وضعیت وخیم اقتصاد هند و همچنین چگونگی مواجهه ترامپ با گرمای تعدادی از تحقیقات دموکراتها را پنهان کرد.
علاوه بر این، به اصطلاح Feel Good Factor ماندگاری محدودی دارد و تنها راهی که رهبرانی که Optics را ترجیح می دهند می توانند ادامه دهند این است که دائماً مردم را با دوز بی وقفه سرگرمی و اطلاعات سرگرمی تغذیه کنند.
با این حال، قانون کاهش بازده پس از مدتی به وجود می آید و از این رو، جایگزین بهتر این است که اپتیک را با چیزی که به عنوان Walking the Talk شناخته می شود، ترکیب کنید.
به عبارت دیگر، به فالوورهای خود انرژی دهید و در عین حال کالاها را تحویل دهید تا واقعیت با لفاظی ها روبرو شود و رهبران بتوانند در همه زمان ها بزرگ شوند و جایگاه خود را در تالار مشاهیر کسب کنند.
نتیجه
همانطور که از نکاتی که تاکنون بیان شد، مشاهده میشود، پیشنهاد میکنیم که رهبری متکی بر اپتیک نیز همین کار را با عمل دنبال کند و همانطور که هر نظریه رهبری به شما میگوید. چشم انداز بدون ماموریت، اصل تعیین کننده موفقیت است.
در عین حال، استفاده از اشکال جدیدتر رسانه برای مدیریت اپتیک هیچ اشکالی ندارد، مشروط بر اینکه یک اقدام برابر و مطابق در زمین وجود داشته باشد.
در واقع، برخی موفقیت رهبرانی مانند باراک اوباما را به این دلیل نسبت میدهند که او شاید اولین کسی بود که به قدرت رسانههای جدید پی برد و در عین حال، از تجربه خود به عنوان یک سازماندهنده جامعه برای تطبیق گفتار خود با عمل استفاده کرد.
برای نتیجه گیری، اپتیک در برخی موارد کار می کند و در موارد دیگر کار نمی کند.
بدون نظر