رهبری در زمان تغییرات حماسی و مبارزه بر سر اخلاق و ارزش ها

رهبری در زمان بحران

جهان با سرعتی دیوانه کننده و با این تغییرات در حال تغییر است. دنیای تجارت نیز تحت تأثیر قرار گرفته است. رهبران کسب‌وکار دیگر نمی‌توانند مواضع شرکت‌هایشان را بدیهی بدانند و در عوض، باید با کاهش سهم بازار، کاهش سود، فعالیت سهامداران، و تغییر ترجیحات مصرف‌کننده در عرض چند ماه و هفته به جای سال‌ها یا دهه‌ها مبارزه کنند. قبلا اینطور بود

اغلب گفته می‌شود که رهبران کسب‌وکار در دهه‌های 1960 و 1970 می‌توانستند در موقعیت‌های خود ایمن و راحت بمانند، زیرا تغییرات تدریجی بود و این رهبران می‌توانستند اخلاقی، وظیفه‌شناس و مبتنی بر ارزش باشند، زیرا فشارهای رقابتی به آن شدت نبود. آنها اکنون هستند. اگر سناریوی کنونی را در نظر بگیریم، طی چهار سال گذشته، ما با منظره‌ای از رسوایی‌های پی در پی شرکت‌ها و بانکدارانی مواجه شده‌ایم که انگار فردایی وجود ندارد. این امر منجر به از دست دادن اعتماد عمومی نسبت به رهبران کسب و کار شده است و خطرات برای نسل فعلی رهبران که نه تنها باید با پویایی بازار و تغییر سریع ترکیب مجدد در میان مصرف کنندگان دست و پنجه نرم کنند، نمی توانست بیشتر باشد، بلکه باید اطمینان حاصل کنند که این کار را انجام می دهند. هیچ یک از اصول نظارتی را نقض نکنید.

وسوسه کاهش گوشه ها برای سودهای کوتاه مدت

جنبه کلیدی در مورد اخلاقی ماندن در این عصر این است که انگیزه برای رفتار غیراخلاقی زیاد است. نکته اینجاست که این خودداری در مورد اینکه چرا وقتی همه همین کار را می کنند نباید همین کار را انجام دهیم به این معنی است که به راحتی می توان در میان جمعیت گم شد و به جای پیمودن مسیر سخت، گله را دنبال کرد. به خصوص زمانی که فرد با تغییرات زیادی روبرو می شود که حفظ موقعیت خود دشوار می شود، وسوسه غیراخلاقی بودن در واقع قوی است. به همین دلیل است که بسیاری از رهبران کسب و کار در زمان های اخیر تا آنجا که به عملکردشان مربوط می شود، گرفتار سمت نادرست قانون و اخلاق شده اند.

علاوه بر این، در عصر کمبود، بقا توسط هر کسی که به منابع دسترسی دارد تعیین می‌شود و نه لزوماً کسی که اخلاقی است. این بدان معنی است که وسوسه برای کوتاه کردن گوشه ها و انجام معاملات مبهم و افراط در اعمال مشکوک در واقع زیاد است. حتی برای افرادی که گرفتار ضروریات زندگی روزمره هستند، وسوسه غیراخلاقی بودن زیاد است. وقتی کسی این روند را به کل مشاغل و اقتصادها تعمیم می دهد، این واقعیت که ارزش محور بودن و انسانی بودن دشوار است برای رهبران کسب و کار دشوار است زیرا خطرات برای آنها بسیار بیشتر است.

مهم نیست که چه باشد، رهبری همیشه مربوط به جاده ای است که کمتر طی شده است

البته موضوع کلیدی این مقاله این است که علیرغم همه دلایل و عوامل تخفیف‌دهنده ذکر شده در بالا، این نکته باقی می‌ماند که هر چه باشد، رهبری همیشه به نفع مبارزه است و مبارزه بر سر تعیین ارزش‌ها و اصول نباید قربانی شود. محراب مصلحت به عبارت دیگر، مهم نیست که چقدر مخاطرات بالا باشد و هر چقدر هم که وسوسه قوی باشد، این مهم باقی می ماند که رهبران کسب و کار نباید تسلیم شوند و در عوض، باید از مدیریت اخلاقی و ارزشی پیروی کنند.

همانطور که قبلاً ذکر شد، مبارزه خوب، مبارزه ای است که در درون رهبران بین اصرارهای رقیب برای غیراخلاقی بودن و کسب سود کوتاه مدت و میل به دنبال کردن مسیر درست و درو کردن پاداش های بلندمدت ادامه دارد. مثل همیشه، بهتر است وسوسه خشنودی کوتاه مدت را به تعویق بیندازید و به جای آن، پاداش های عمیق تر و رضایت بخش تر را انتخاب کنید. در نهایت، عنصر کلیدی که باعث رضایت هر کسی می‌شود، از داشتن یک زندگی اخلاقی و ارزشی ناشی می‌شود و به‌ویژه برای رهبران، راه برون رفت از مسیری است که کمتر پیموده شده است که در نهایت همه تفاوت را ایجاد می‌کند.

بدون نظر

پاسخ دهید