نیاز به رهبران امروزی برای اتخاذ رویکرد عملی
غالباً فرض بر این است که رهبری به معنای داشتن چشم انداز و سپس اجرای چشم انداز از طریق واگذاری کار و اجزای برنامه به طور مناسب به زیردستان است. علاوه بر این، همچنین تصور میشود که رهبران باید در برنامهریزی و ترسیم جنبههای سطح بالای چنین برنامهریزی مشارکت کنند و سپس اجرای واقعی آن را به دیگران بسپارند.
هیچ چیز نمی تواند دورتر از حقیقت باشد، زیرا رهبران نیز اگر مجبور به موفقیت هستند باید مدیران خوبی باشند. در واقع، رهبری امروزی به همان اندازه که به چشمانداز استراتژیک بیست هزار فوتی مربوط میشود، به واقعیتهای سطح زمین مربوط میشود .
جدای از این، در حالی که رهبران مدرن باید هنر تفویض اختیار را به خوبی بدانند، باید اطمینان حاصل کنند که بر برنامههای اجرایی نظارت دارند و پیشرفت برنامهها را تا تکمیل پیگیری میکنند. همچنین، رهبران ترجیحاً باید بدانند که برای اجرای چنین برنامههایی چه چیزی لازم است و اجرای واقعی در عمل چگونه عمل میکند.
به همین دلیل است که بسیاری از رهبران معاصر غالباً در رتبههایی قرار میگیرند که در آن به هنر و علم اجرا، اجرا و مدیریت تسلط پیدا میکنند و سپس به سمت نقشی رویایی میروند که تجربه و تخصص آنها علاوه بر شخصیت آنها تعیین میکند که چقدر خوب است. آنها استراتژی را تجسم می کنند و اینکه چگونه چنین استراتژی هایی را به خوبی اجرا می کنند.
متعادل کردن برنامه ریزی رویایی با مدیریت زیرک
همچنین اینطور نیست که رهبران با مدیران خوب بودن بتوانند موفقیت را تضمین کنند. در واقع، احتمالاً اینطور نیست، زیرا اگر رهبران مجبور به ایجاد تفاوت در نقشهای خود هستند، باید رویاپرداز باشند و کاریزما شخصی خاصی داشته باشند.
برای مثال، همه سازمانهای معاصر اصرار دارند که رهبران چشماندازی داشته باشند که میتوانند در مورد چگونگی پیشبرد سازمانهایشان مفهومسازی کنند. علاوه بر این، آنها باید شخصیتی داشته باشند که بتوانند احترام پیروان خود را به همراه داشته باشند. علاوه بر این، آنها باید بتوانند همه سهامداران را با خود همراه کنند.
بنابراین، رهبری در زمان کنونی به همان اندازه که به رویکردهای عملی برای مدیریت و اجرا مربوط می شود، به چشم انداز استراتژیک نیز مربوط می شود . صحبت در مورد رویکردهای عملی، این است که رهبران باید تا آنجا که به اجرا و مدیریت مربوط می شود، “در توپ” باشند.
به عنوان مثال، پست نخست وزیری کشور بزرگ و پیچیده ای مانند هند را در نظر بگیرید. چنین رهبرانی نه تنها باید فکر کنند و طرحها و سیاستهای مبتکرانهای ارائه دهند، بلکه باید اجرای چنین سیاستهایی را نیز رصد کنند و آنها را تا تکمیل پیگیری کنند.
در واقع، او که نخست وزیر است باید به همان اندازه که در مورد برنامه ریزی و چشم انداز سطح بالا هستند، اهل عمل باشد.
رهبری عملی چگونه کار می کند
ما در مورد رویکردهای عملی به رهبری صحبت کرده ایم. بنابراین، معنی آن چیست و در عمل چگونه کار می کند. برای شروع، یک رویکرد عملی معمولاً به این معنی است که رهبران نه تنها باید نحوه عملکرد پیادهسازی را درک کنند، بلکه باید از تنگناها و سایر جنبههایی که میتوانند برنامهها را متوقف یا به تأخیر بیندازند نیز آگاه باشند.
به عبارت دیگر، آنها باید از موانع موجود در دنیای واقعی برای اجرا و موانعی که میتواند برنامههای آنها را از مسیر خارج کرده و با مشکل مواجه کند، آگاه باشند. در واقع، اینجاست که تجربه قبلی با دولت مفید خواهد بود، زیرا آشنایی آنها با نحوه عملکرد بوروکراسی برای آنها مفید خواهد بود تا برنامههای تفصیلی را تهیه کنند و سپس آنها را تا تکمیل دنبال کنند.
نکته کلیدی که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که رهبران امروزی باید بوروکراسی را به همان اندازه که میدانند سازمان به کجا میرود و برای رسیدن به مرحله بعدی تکامل خود به چه چیزی نیاز دارد، درک کنند.
در مجموع، معنای این امر این است که رهبران در زمان کنونی باید به طور فعال در نظارت و پیگیری برنامه ها تا تکمیل شرکت کنند. در دنیای واقعی، این به معنای نشستن آنها در جلساتی است که در آن پیشرفت برنامهها را بررسی میکنند و آنها را برای هر گونه تاخیر و سایر جنبههایی که آنها را متوقف میکند، زیر نظر دارند.
نمونه های دنیای واقعی
علاوه بر این، یک رویکرد عملی به این معنی است که آنها همچنین نباید مدیریت کوچکی داشته باشند که در آن فقط مدیر شوند و نه برنامه ریز یا بینا. بنابراین، رهبران امروزی باید ترکیبی از رویاپردازان و مدیران باشند که در آن ظرفیت برنامه ریزی به همان اندازه که شکم اجرای مهره ها را دارند، داشته باشند.
یک مثال معروف در این زمینه، استیو جابز فقید اپل است که هم به خاطر رویکردهای رویایی اش شناخته شده بود و هم به خاطر رویکرد دست اندرکارانش به نحوه طراحی و بازاریابی محصولات عرضه شده توسط اپل.
مثال دیگر، نخست وزیر کنونی هند، نارندرا مودی است که به همان اندازه که به خاطر رویکرد دست اندرکارانش به مدیریت، به طرح های نوآورانه اش معروف است.
نتیجه
در نهایت، همانطور که بحث تا کنون برجسته شده است، نیاز است که رهبران از طریق جانشینی موروثی و سلسله ای “به ارث ببرند” از طریق درجات بالا بیایند. به این ترتیب می توان اطمینان حاصل کرد که آنها به همان اندازه که نیاز به چشم انداز را درک می کنند، حکمرانی را درک می کنند.
به همین دلیل است که بسیاری از کسبوکارهای خانوادگی، اعضای جوانتر را نیز سالها در موقعیتهای مختلف بالا و پایین سلسله مراتبی زحمت میکشند و سخت کار میکنند، جایی که مهارتهای خود را در اجرا تقویت میکنند و بعد از اینکه پست بالا را اشغال کردند، آنها را با چشمانداز ترکیب میکنند.
برای نتیجهگیری، رویکردهای عملی برای رهبری برای همه ذینفعان کار میکند و از این رو، به رهبران کسبوکار آینده توصیه میکنیم هنگام شروع حرفهشان این را در نظر داشته باشند.
بدون نظر