همه چیز در زندگی با برخی نکات مثبت و برخی منفی همراه است. هر سکه دو روی دارد و منطق یکسانی در مورد چندوظیفه ای کارکنان نیز صدق می کند. چندوظیفه ای کارکنان هم مزایا و هم معایب دارد.

اجازه دهید از کاستی های چندوظیفه ای کارمندان بگذریم:

کارمندانی که مسئولیت بسیاری از امور در محل کار را بر عهده دارند، عموماً نسبت به سایرینی که وظایف تخصصی را انجام می دهند، بیش از حد تحت فشار هستند . تام مسئولیت های متعددی را در سازمان الف بر عهده داشت. او نه تنها مسئول تبلیغ محصولات سازمان الف بود، بلکه مسئولیت حفظ داده های خود و تیمش، حضور در تیم و حتی شرکت در تماس های مشتری را نیز بر عهده داشت. در طول فصل اوج، او باید نیمی از روز خود را صرف ملاقات با مشتریان می کرد و بقیه روز را برای تهیه گزارش برای مافوق مستقیم خود صرف می کرد. او شش ماه اول خوشحال بود و سپس شروع به خرچنگ زدن کرد و در نهایت در عرض یک سال سازمان را ترک کرد.

دلیل اینکه تام شغلش را رها کرد چه بود؟ تام واقعاً در سازمان الف حقوق خوبی دریافت می‌کرد، اما نمی‌توانست فشار و چالش انجام چندین مسئولیت را به طور همزمان تحمل کند. او خوب کار می کرد و در واقع مافوقش هم از عملکرد او راضی بودند. تام همچنین اگر برای مدت طولانی در آنجا زنده می ماند، ارزیابی خوبی دریافت می کرد. چندوظیفه ای منجر به استرس و ناامیدی کارکنان و در نهایت از دست دادن علاقه به کار می شود. در چنین مواردی کار برای آنها سنگین می شود و رسیدن به بهترین سطح خود در همه زمینه ها بسیار دشوار است. چیزی یا دیگری رنج می برد. چندوظیفه ای همچنین منجر به فشار بیش از حد کارمندان می شود. مشاهدات متداول می گوید که کارکنانی که بیش از حد تحت فشار هستند، نه از کار خود لذت می برند و نه برای دستیابی به اهداف و مقاصد سازمان در کوتاه ترین زمان ممکن آزار می دهند. آنها فقط به خاطر آن در دفتر شرکت می کنند. برای کارمندان ضروری است که با اشتیاق کار کنند تا در هر کاری که انجام می دهند برتر باشند. هنگامی که کارمندان بسیاری از کارها را به طور همزمان انجام می دهند، در زمان معین تمرکز خود را از دست می دهند. کاری که بدون فداکاری و اخلاص انجام می شود، هرگز در حد مطلوب نیست.

چندوظیفه ای کارکنان در برخی موارد باعث کاهش بهره وری کارکنان نیز می شود شود. کارمندان چندوظیفه ای انجام همه وظایف خود را به موقع بسیار دشوار می دانند. اگر به مثال بالا نگاه کنیم که در آن تام در سازمان A چندین مسئولیت را انجام می داد، اگر تام برای یک جلسه مشتری می رفت، نمی توانست داده های خود را حفظ کند و بالعکس. در پایان ماه، زمانی که او مهلتی برای پیگیری داشت، نه می‌توانست حضور کارکنان را به موقع بفرستد و نه گزارش‌های تلفیقی را برای رؤسایش پست کند. در چنین سناریویی، بهره‌وری کاهش می‌یابد و خروجی هرگز بالا نمی‌رود. تام نمی توانست روی یک کار خاص تمرکز کند زیرا مجبور بود کارهای زیادی را با هم انجام دهد.

سازمان هایی که در آن کارمندان مسئول انجام چندین کار به طور همزمان هستند، اگر افراد مربوطه به طور ناگهانی ترک کنند یا ترک کنند، آسیب زیادی می بینند.. پیتر یک کارمند چندوظیفه ای بود که تقریباً همه کارها را در سازمان B انجام می داد. پیتر واقعاً سخت کار کرد و کمک زیادی به سودآوری سازمان B کرد. در زمان معین، او یک فرصت عالی پیدا کرد و تصمیم گرفت ادامه دهد. او ناگهان ترک کرد و به یک سازمان جدید پیوست. هیچ فرد دیگری نمی توانست کاری را که پیتر انجام می داد انجام دهد. چه کسی بیشترین آسیب را دید؟ آیا پیتر است یا همکارانش یا خود سازمان؟ البته این سازمان B بود که بیشترین آسیب را دید. مدیریت آنقدر به پیتر وابسته بود که یافتن فرد جدیدی که بتواند با کالیبر پیتر مطابقت داشته باشد برای آنها بسیار دشوار بود. کارمندان همچنین گاهی اوقات سرسخت می شوند و زمانی که می دانند هیچ کس دیگری نیست که بتواند مسئولیت های متعددی را بر عهده بگیرد، شروع به استفاده نامناسب می کنند.

بدون نظر

پاسخ دهید