حرکتهای جانبی شغلی در دنیای شرکتها رایج است و استراتژیهای خاصی وجود دارد که میتوان هنگام انجام یک حرکت میانکاره از آنها پیروی کرد.. اول، لازم است به خاطر داشته باشید که تغییر شغل چند سال بعد از شروع حرفه مانند به دست آوردن اولین شغل نیست و از این رو، انتظارات و همچنین جاه طلبی ها در مورد این جابجایی واقع بینانه خواهد بود. اینطور نیست که یک نفر ماه را از کار بخواهد و در مورد زندگی آینده هیجان زده باشد، همانطور که در مورد کار اول وجود دارد. با این اوصاف، باید توجه داشت که تغییر شغل در اواسط شغلی به اندازه یافتن اولین شغل چالش برانگیز است. این به این دلیل است که سازگاری با نقش و مسئولیت های خاص در شغلی که فرد به آن نقل مکان می کند معمولاً مناسب نیست مگر در موارد نادر. از این رو، تا آنجا که به انتظارات در مورد شغل جدید مربوط می شود، باید مصالحه کرد. ثانیاً، بسیاری از متخصصان در اواسط راه شغل خود را برای افزایش حقوق، برای مسئولیتهای بیشتر و برای کارهای چالش برانگیزتر تغییر میدهند. هر یک از این انگیزه ها جدا از این که فرد در شغل فعلی راکد است، می تواند دلیلی برای جابه جایی های شغلی میانی باشد. این بدان معناست که فرد باید تا زمانی که نوعی تعادل و تناسب بین انتظارات خود و واقعیت های شغل جدید حاصل شود، برای صبور بودن و پشتکار بودن آماده باشد.
جنبه سوم در مورد تغییر شغل در اواسط راه این است که همیشه فرصت هایی برای رسیدن به آن شغل رویایی وجود دارد که فرد هنگام حضور در دانشگاه یا چند سال اول حرفه خود از دست داده است. به عنوان مثال، بانکهای سرمایهگذاری و مشاوران نمونههایی از شرکتهایی هستند که هنگام بازدید از پردیسها بسیار انتخابکننده هستند، اما در عین حال دارای نقشها و موقعیتهایی برای کسانی هستند که در حوزههای خاص و دارای چندین سال تجربه هستند. این روند در شرکت هایی مانند مک کینزی و گلدمن ساکس بوده است که افرادی را از بخش ها و حوزه های مختلف با چند سال تجربه استخدام کرده اند. بنابراین، برای همه شما که شغل رویایی خود را از دست میدهید، دل ببندید و تا زمانی که به آن دست یابید به تلاش ادامه دهید. چهارم، فرد باید شرکت خود را پیدا کند که در آن راحت باشد و این به زمان و درک نحوه عملکرد دنیای شرکت نیاز دارد.
پنجم، این کلیشه در مورد ماهی کوچک در یک حوضچه بزرگ و یک ماهی بزرگ در یک حوضچه کوچک به کار میرود زیرا ممکن است کسی بخواهد در یک شرکت بزرگ و معتبر کار کند یا ممکن است بخواهد با مسئولیتهای بیشتری در یک شرکت کوچکتر کار کند. از این رو، مفهوم در اینجا این است که انتخاب هایی که فرد انجام می دهد اغلب پیشرفت شغلی افراد را تعیین می کند. جدای از این، جنبه ششم به معنای واقعی کلمه حس ششم است که به نفع شخص کار می کند. در بسیاری از موارد، اگر شخص به طور شهودی متوجه شود که آیا زمان ترک شغل فعلی و جستجوی جایگزینها فرا رسیده است، باید به احساسات درونی و شهود خود اعتماد کرده و پرش را انجام دهد. البته، این بدان معنا نیست که نباید در ارزیابی دورنمای یک جابجایی میان حرفه ای منطقی بود. نسبتا، موضوع کلیدی در این مقاله این است که زمان (چند سال) طول میکشد تا بفهمیم فرد از شغل چه میخواهد و آیا در حال به دست آوردن آن است و برای تحقق جاهطلبیهایش چه چیزی لازم است. از آنجایی که همه این عوامل و انگیزهها به ترکیبی از تصمیمگیری منطقی و شهود مبتنی بر احساس درونی بستگی دارند، بهتر است در جستجوی شغلی که میخواهید، هیچ کدام را کنار نگذارید.
در نهایت، جابهجایی شغلی در بخشهایی غیر از فناوری اطلاعات و خدمات به یک امر عادی تبدیل میشود. این بخشها معمولاً بالاترین نرخ فرسایش را داشتند و از این رو، حرکتهای میانی شغلی همیشه بخشی از بازی در این بخشها بوده است. این روند در سمتهای بانکی، مشاوره و مدیریت ارشد در سراسر بخشها رو به افزایش است.
بدون نظر