نیاز به نیروی کار ماهر
هر کارفرمایی به نیروی کار شایسته و دارای تخصص در زمینه ای که در آن فعالیت می کند نیاز دارد. به عنوان مثال، صنایع تولیدی به کارگران ماهری نیاز دارند که بتوانند به طور موثر در سطح فروشگاه کار کنند و این بدان معناست که هرکسی که استخدام می کند باید در کار با ماشین آلات ماهر باشد. ، اشتغال به مشاغل مبتنی بر مهارت و سایر جنبه های مرتبط با شغل.
علاوه بر این، شرکتهای بخش خدمات به کارکنانی نیاز دارند که در نرمافزار، فناوری، خدمات مالی، و بالاتر از همه به زبان انگلیسی مسلط باشند و بتوانند به طور مؤثر ارتباط برقرار کنند. در این زمینه، بخش خدمات به کل گستره کارفرمایان در حوزه خدمات مالی و فضای فناوری اطلاعات اشاره دارد.
بنابراین، صرف نظر از اینکه شرکت در چه جایگاهی فعالیت می کند، نیروی کار ماهر به همان شیوه ای که سرمایه گذاری و بازگشت سرمایه برای تداوم عملیات ضروری است، مورد نیاز است .
تفاوت بین کمیت و کیفیت نیروی کار
این ما را به نقطه بعدی هدایت می کند که در آن چگونه ذینفعان مختلف از جمله دولت، شرکت های بخش خصوصی و دولتی، نهادهای غیردولتی فعال در زمینه روابط کار و خود کارگران آینده باید برای هماهنگی و همکاری دور هم جمع شوند. تلاش کامل برای مهارت دادن به نیروی کار
این مورد بیشتر در مورد کشورهایی در جهان در حال توسعه مانند هند است که در آن میانگین فارغالتحصیلان از هر یک از کالجها و دانشگاههای متعدد فاقد مهارتهای ساده هستند یا توسط صنعت «بیکار» در نظر گرفته میشوند.
برای مثال، نظرسنجیها نشان دادهاند که در حالی که میلیونها نفر از کالجها و دانشگاهها در هند فارغالتحصیل میشوند، تنها کسری از آنها دارای مهارتهای لازم و تخصص اولیه هستند که آنها را برای این کار شایسته میسازد.
نکته ای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که مگر اینکه تغییری در تأکید از « کمیت به کیفیت » صورت گیرد که در آن نه تنها اعداد بلکه کیفیت اعداد نیز باید مهم باشد.
حال می توان پرسید که آیا این وظیفه کارفرمایان نیست که کارگران را پس از استخدام آموزش داده و تجهیز کنند تا در کارشان عملکرد موثری داشته باشند؟ از این گذشته، هیچ مهارتی که عمومی باشد نمی تواند کمک کند زیرا هر کارفرما انتظارات و الزامات متفاوتی از نیروی کار دارد.
بنیاد باید قوی باشد
پاسخ به این امر این است که در حالی که کارفرمایان باید کارمندان و استخدامهای جدید خود را آموزش دهند و انجام میدهند، اثربخشی چنین برنامههای آموزشی تنها زمانی احساس میشود که کارمندان «مهارتهای پایه» خاصی داشته باشند که میتواند شامل آشنایی با فناوری، توانایی برقراری ارتباط مؤثر و توانایی استدلال منطقی تحلیلی
از این گذشته، به همان شیوه ای که نمی توان بدون پایه و اساس مستحکم خانه ای ساخت، نمی توان انتظار داشت که کارفرمایان به استخدام ها و کارمندان جدید از اصول اولیه به بعد آموزش دهند. در واقع، این نه تنها اتلاف وقت و پول خواهد بود، بلکه هدف از داشتن کالجها و دانشگاههایی را که دولت هزینههای زیادی را صرف آنها میکند، از بین میبرد.
بنابراین، مفهوم واضح این است که قبل از اینکه فارغ التحصیلان بتوانند به کار گرفته شوند، آنها باید قابل استخدام باشند و همانطور که در ادامه بحث خواهیم کرد، نیاز است که همه ذینفعان در اینجا سهم خود را انجام دهند.
آنها را جوان بگیر، رشد آنها را تماشا کن
به عنوان مثال، کالجها و دانشگاهها نه تنها باید بر «فرستادن» فارغالتحصیلان با دانش و تخصص اندک تمرکز کنند، بلکه باید اطمینان حاصل کنند که آنها در عناصر مختلف جنبههای مهارتی و همچنین تواناییهای ارتباطی و بالاتر از همه، توانایی تفکر آموزش دیدهاند. از نظر منطقی و تحلیلی علاوه بر حل مسئله.
برای اینکه این اتفاق بیفتد، بخش خصوصی باید الزامات خود را از قبل برای کالج ها و دانشگاه ها روشن کند و همچنین دولت باید یک کارگروه و کمیته ای را در هر دانشکده تشکیل دهد که در آن نمایندگان بخش خصوصی و دولت به همراه نمایندگان دانشکده ها باید تشکیل دهند. ملاقات کنند و به راه هایی دست یابند که از طریق آنها می توانند آموزش مبتنی بر مهارت را در برنامه درسی خود پیاده کنند.
به قول معروف « آنها را جوان بگیرید و رشدشان را تماشا کنید »، باید بر آموزش مهارت های عملی از سطح مدرسه تاکید شود تا نیروی کار فردا از زمانی که وارد دانشگاه می شوند و با بیشتر فارغ التحصیل می شوند، مهارت لازم را داشته باشند. مهارت های ارزش افزوده». برای اینکه این اتفاق بیفتد، دولت باید نقش فعالی داشته باشد و در ادامه این موضوع مورد بحث قرار خواهد گرفت.
چگونه دولت می تواند کمک کند
در ماههای اخیر، دولت هند برنامهای برای اجرای طرحهای مهارتی مبتنی بر انبوه با هدف نیروی کار فردا ارائه کرده است. این برنامه مستلزم ایجاد نیروی کار توانمند و شایسته است که به اندازه کافی برای مقابله با چالش های بازار کار مهارت داشته باشد.
برای رسیدن به این هدف، اهداف بلندپروازانه دولت هند نه تنها ناشی از تمایل آرمانگرایانه، بلکه یک درک عملی و عملگرایانه است که اگر جوانان امروزی ماهر و قابل اشتغال نباشند، بیکار خواهند بود و به احتمال زیاد به انحراف و مستعد شدن به این امر میپردازند. مشکل. در واقع، سود جمعیتی که همه از آن به عنوان مزیتی که هند نسبت به رقبای خود دارد صحبت میکنند، میتواند به راحتی به یک کابوس جمعیتی تبدیل شود، اگر میلیونها جوان شغلی پیدا نکنند و از این رو، در مسیر اشتباه و راههای نادرست قرار بگیرند که میتواند باعث ایجاد مشکلات اجتماعی شود. نا آرام.
در نهایت، همانطور که در سراسر این مقاله ذکر شد، اگر مشخص شود که این فارغ التحصیلان برای شغل مناسب نیستند، صرفاً کافی نیست که درباره چند میلیون نفر در سال از کالج ها و دانشگاه ها فارغ التحصیل شوند.
بنابراین، هر برنامه ای برای مهارت دادن به نیروی کار باید لزوماً تأکید را از کمیت به کیفیت و از یادگیری بی فکر به برنامه های درسی مبتنی بر مهارت و شایستگی تغییر دهد.
بدون نظر